مطالب مرتبط

4 دیدگاه

  1. 1
    اسفندیاری

    اسفندیاری

    سلام این قسمت از متن توجه منو به خودش جلب کرد :***((( تحلیل‌گران به مطالعۀ صنایع، شرکت‌ها و شرایط اقتصادی می‌پردازند. معامله‌گران (حداقل بیشتر معامله‌گران)، به مطالعۀ رفتار قیمت‌ها می‌پردازند و کمتر به قیمت شرکت اهمیت می‌دهند. {گاهی اوقات سهام یک شرکت زیان ده ۳ برابر می‌شود و سهام یک شرکت سود ده یک‌ سوم. مطمئناً برخی از تحلیل‌گران (به‌خصوص تحلیل‌گران بنیادی) در آن سهام زیان ده به هزاران علت وارد نمی‌شوند و فرصت کسب سود را از دست می‌دهند}))))*** ،
    به عقیده من این می تونه اشتباه باشه و نشان از عدم تفکیک بین تحلیلگرهایه بنیادی باشه !!
    ما در دورهای دانشگاهی ؛ علوم اقتصادی و مالی داریم که اینا حد و مرزی دارن که ظاهرا در متن والبته در اغلب دیدگاهایه افراد فعال در بازارهای مالی این مطلب اشتباه … تفکیک میشه !
    این تعریفی که نویسنده داشته زمانی درست هست که تحلیلگر بنیایدی رشته حسابداری و یا مدیریت مالی و احیانا مهندسی مالی و فیلدهایی از این دست باشه ! اما در مورد علوم اقتصاد خصوصا اقتصاد مالی و… ما این موضوع رو نداریم!! فرصت توضیح در این متن نیست اما کمی اشاره می کنم ! ما در تحلیل اقتصادی درست (همان تحلیل بنیادی استاندار !! نه ..) معیارهای ما متغییر هایه کلان و خرد اقتصاد و صنعت ودر نهایت یک شرکت هست ! ممکنه شرکتی در چرخه عمر و تولید محصولش زیاده باشه و به تعابیر مدیریت مالی سهم ارزش خرید و نگهداری ندارد ! و اما از دیگاه اقتصادی این شرکت با توجه به متغییرهای کلان و جایگاه صنعت در اقتصاد توان بازگشت به سودو جدایه از ان افزایش ارزش شرکت رو داشته باشیم و یا @احتمال تصمیمات سیاسی و حوزه اقتصاد سیاسی و… @ در فعال بودن سود شدن موثر باشد و یا هر متغیر موثر در افزایش ارزش شرکت و به طبع اون افزایش ارزش ورقه سهم ! پس لطف بفرمایید بین تحلیل اقتصادی و تحلیل مدیریت مالی و حسابداری تفکیک قایل بشد ازانجایی که رشته اقتصاد با مدیریت مالی و حسابدری فضاهایه متفاوتی در حداقل کارکرد خودشون دارن ! خیلی عجیبه که یک کارشناس ارشد مدیریت مالی و یا حسابدرای رو تحلیلگر بنیادی خطاب کنیم !! حال انکه این طیف از کارشناسان در سطوح پایینی و یا میانی اقتصاد و صنعت به مطالعه و اساسا توان اظهار نظر با توجه به داشته هایه علمی خود رو دارند ؛ و جالبتر اینکه با استناد به نظریات این طیف کارشناسان تحلیل بنیادی رو زیر سوال ببریم !!!!!!! و فراموش کنیم که اساس ساختار و اصل تحلیل بنیادی در حوزه و دامنه مطالعات اقتصادی در رشته اقتصاد است !

  2. 0
    ابراهیم صفری

    ابراهیم صفری

    با سلام و عرض ادب و تشکر فراوان از جناب آقای میرزایی و مدیریت دوست داشتنی ….. مطالب شما رو با دید باز خواندم اما به یک تناقض رسیدم بین این جمله :
    تجربه‌ام ثابت کرده افرادی که سعی می‌کنند در عین معامله‌گر بودن، تحلیلگر هم باشند معمولاً در محکم گرفتن هر دو سمت ریسمان شکست می‌خورند.
    و این جمله :
    یک‌ ضرب‌المثل دوست‌داشتنی می‌گوید: «هر فردی می‌تواند وارد بازار شود؛ اما چه کسی می‌داند دقیقاً باید چه زمانی خارج شود!» این مثل نمونۀ بارزی از تلفیق دنیای معامله‌گری با دنیای تحلیل‌گری است. معامله‌گر تحلیل‌گر باشید.
    به هر حال بینهایت تشکر

  3. -1
    SEPEHR.TH

    SEPEHR.TH

    با تشکر از جناب میرزایی و مقاله مفید ارائه شده و مدیریت محترم فراچارت.
    به نظر یک تحلیل گر نگاهی از بعد سرمایه گذاری (بلند مدت) دارد، حال آنکه معامله گری (تریدری) نگاهی میان مدتی و کوتاه مدتی دارد که شرایط برایش ایجاب میکند که انعطاف پذیری بیشتری داشته باشد.
    واقعا مرز باریک میان تحلیلگری و معامله گری بعضا به قدری در هم تنیده می شوند که قابل تفکیک نیستند، شاید این از آموزش اشتباه یا نوع نگاه به این دو رویکرد دارد.
    یک تحلیل گر به طور محض تحلیل نمی کند، او هم به دنبال سود است و هدفش از پیشبینی سورا شدن بر آن موج و روند مد نظرش هست. معامله گر نیز به همین ترتیب.
    – پای صحبت یک تحلیلگر باشید، کلید واژه هایی از ترید هم خواهید شندید؛ همینطور که در بحث با یک تریدر، سویه هایی از تحلیل نیز به چشم می خورد.
    به نظر دیوار کشیدن بین این دو درست نباشد و باید سعی کنیم با یک پلن تحلیلی، تحلیل ها را به معامله و سود ختم کنیم. همان طور که شرکت های بزرگ دپارتمان تحلیلگری و معامله گری دارند و تیم تحلیلگری با تحلیل هایی که به تیم تریدری می دهد، هدف مشترکشان کسب سود از بازار است.
    تحلیل گر و تریدر هر دو باید به اصول کارِ طرف مقابل اشراف داشته باشند در غیر این صورت نگاهی تک بعدی به بازار شده. باتشکر

ارسال یک نظر

استفاده یا فروش محتوای آموزشی فراچارت در رسانه های دیگر نقض قوانین کپی رایت است و پیگرد حقوقی دارد.