امروز قصد دارم داستانی برای شما تعریف کنم از احمد آقا کارمند بانک که چند ماهی هست به معامله گری در بازارهای جهانی مشغول شده اند.
احمد آقای ما در این چند ماهی که به بازار وارد شدند سودها و ضررهای زیادی داشتند ولی در مجموع در ضرر سنگین به سر می برند. ایشان متاسفانه به یکی از بیماری های شایع اکثر معامله گران در بازار های مالی دچار هستند، بله درست حدس زدید ایشون اعتیاد به معامله گری دارند یا از لحاظ پزشکی ایشون به آور دوزینگ معاملات دچار هستند.
یکی از روزهای کاری ایشون را برای شما تعریف می کنم تا با مشکل احمد اقا بهتر آشنا شوید:
احمد اقا الان سر کار هستند و دیشب روی انس طلا یک معامله ی خرید روی قیمت 1253 انجام داده اند، و بنا به دلایلی در محل کار خود دسترسی به اینترنت ندارند، ساعت 9 به همسر خود زنگ میزنند، لحن صحبت اینگونه است “عزیزم لطفا عدد انس را برام بخونید” سارا خانم جواب میدهند 1253.5 و احمد اقا خوشحال شده به کار خود ادامه میدهند.
ساعت 10 صبح باز با همسر خود تماس گرفته و جویای عدد انس میشوند و سارا خانم عدد انس را 1251 اعلام می کنند، احمد اقا یکم سکوت می کنند و با لبخندی تلخ به همکار خود گوشی را قطع می کنند.
ساعت 10:30 دقیقه باز با همسر خود تماس گرفته و با این لحن عدد انس را جویا می شوند “زود باش عدد انس را بخون برام بیچاره شدم” سارا خانم هم بنده خدا می گه 1249 احمد اقا هم بدون خداحافظی گوشی را قطع میکنه.
ساعت 10:55 دقیقه باز با همسر خود تماس گرفته و با لحن عصبانی می پرسند یالا عدد انس را بخون، و سارا خانم بیچاره عدد 1247 را اعلام می کنند، این بار احمد آقا در حالی که از عصبانیت یکی از رگهای پیشونیش شروع به ضربان کرده بود به سارا خانم با لحن خشن این جمله را می گویند “امشب خونه بابات و اینا حالشو ندارم بیام زنگ بزن بگو نمی یاییم اصلا حوصله ندارم”.
ساعت 12 شده باز احمد اقا زنگ میزنه به همسر خود و سارا خانم عدد انس را 1244 اعلام می کنند اینبار احمد اقا گویی که انگار تمام زندگی خود را از دست داده با لحنی محکم به سارا خانم میگه غذای دیشبت خیلی بد طعم بود، خیلی جلوی خودمو گرفتم و تا الان چیزی بهت نگفتم همه ی این ناراحتی معده ی من به خاطر غذاهای بد توست و گوشی را محکم به تلفن می کوبه.
بله دوستان این داستان یکی از روزهای معاملاتی احمد آقا بوده البته روزهای خوب هم ایشون داشتند و روزهایی که مارکت در جهت سود آقا احمد به جلو رفته که در این صورت احمد آقا بسیار با طبع لطیف و احساسی با همسر خود سارا خانم و همکاران خود در بانک رفتار کرده اند.
اما به راستی مشکل کار کجاست چرا زندگی تریردی ما با زندگی شخصی ما ترکیب شده؟ چرا ما به معاملات و رصد لحظه به لحظه قیمت ها اعتیاد پیدا کرده اییم؟ معامله گران با تجربه از هفته ی چند معامله صحبت می کنند در حالی که آماتورها روزانه صدها معامله انجام میدهند. چرا با زندگی خود دوئل می کنید.کسانی را می شناسم که به علت همین سبک معامله گری کاملا زندگی شخصی خود را از دست داده اند.
نویسنده: مدیریت فراچارت
9 دیدگاه
طاها
بسیار زیبا و کاملاً درست
مدیریت
ممنون طاها جان
بله چون این داستان واقعی بود به دل شما نشسته.موفق باشید.
محمد
تجربه چند ساله من تو ترید میگه اگه بخوایم به مدارج عالی ترید برسیم و تو سود مستمر بریم فقط و فقط و فقط باید به حد ضرر پایبند باشیم ولاغیر،باقی قوانین تو بازار سرمایه با فاصله زیادی از اهمیت در رتبه های بعدی قرار دارن.
مدیریت
در پاسخ به: محمدممنون محمد جان بله حد ضرر یکی از حلقه های مهم این زنجیر هست. و تنها ابزار دفاعی و زرهی ما در مقابل حملات بازار می باشد.
پرشین لیدی
خیلی جالب بود.
کار ساده ای نیست اما شدنیه.
به قول معروف: “تغییر یک فرآیند است نه یک رویداد.”
مدیریت
در پاسخ به: پرشین لیدیممنون از شما.
بله تغییر راحت نیست ولی اگر صورت پذیرفت نتایج باورنکردنی را به همراه خواهد داشت.
Gold Chess
مطلب خیلی جالبی بود.
و زندگی این احمد آقا در مواردی شبیه زندگی خودم بود.
البته من اون سبک زندگی رو ترک کردم و الان فقط وقتی حوصله دارم و وقت دارم پای کامپیوتر بنشینم معامله میکنم.
موفق و پر سود باشید
مدیریت
در پاسخ به: Gold Chessزنده باشید آفرین که بر این عادت خود غلبه کردید.
SEPEHR.TH
تشکر از مدیریت محترم فراچارت و مقاله آموزنده ارائه شده. استفاده کردیم. پایدار باشید.