روزی یکی از شاگردان استاد کارینا نزد او آمد و گفت استاد عزیز هر کاری که می کنم نمی توانم در بازارهای مالی موفقیتی بدست آورم. ابتدا خوب پیش میرفت ولی هر چه گذشت بدتر و بدتر شد. اول کل حقوق ماهیانه خود را صرف این بازارها کردم بعد ماشین شخصیم را فروختم بعد نوبت طلاهای همسرم و الان منم و دنیایی از بدهکاری، شرایطی که سخت ترین مشکلات زندگی برای من ایجاد نکرده بود این مارکت لعنتی ایجاد کرد. با من کاری کرد که غرورم لطمه دار شود و از کس و ناکس پول گرفتم و محتاج دریوزگان شدم و از همه بدتر همسرم مرا فردی بی کفایت و قمارباز می بیند.
سپس در حالی که اشک در چشمان معامله گر جمع شده بود کارینا را در آغوش کشید چون او تنها کسی بود که او را درک می کرد. کارینا دستی به شانه اش زد و گفت دیر نزد من آمدی و ای کاش در همان سالهای اول مرا مطلع می کردی تا برای این مشکل تو راه حلی پیدا کنیم.
کل بدهی تو چقدر است و با چه مبلغی مشکل تو حل می شود. شاگرد گفت ۵۰ هزار دلار در حال حاضر به بانک و و دیگران مقروض هستم. کارینا دست چکش را بیرون آورد و یک چک ۵۰ هزار دلاری برای او نوشت. پسرم این چک همه مشکلات تو را حل می کند ولی برای نقد کردن آن شرطی وجود دارد.
سپس چک را به همراه ۱۰۰۰ دلار پول نقد به شاگردش می دهد. و رو به او می گوید این چک برای نقد شدن نیاز به امضا دارد و من چک را موقعی برای تو امضا می کنم و این پول را به تو قرض می دهم که ظرف مدت شش ماه این هزار دلار را به ۱۳۰۰ دلار برسانی آن موقع به همراه استیتمنت حسابت (فراچارت: منظور ریز معاملات است ) نزد من بیا تا چک را برایت امضا کنم.
شاگرد که حسابی بهت زده شده بود به کارینا گفت من در مدت یک هفته به این سود خواهم رسید و نزد شما خواهم آمد برای امضای چک.
چند سالی از این ماجرا گذشت و شاگرد استادش کارینا را بطور اتفاقی در یک مجلس مهمانی دید. در حالی که از شدت خوشحالی گریه اش گرفته بود مدام از او تشکر می کرد. کارینا مثل همیشه با اشارات چشم به پسر چوان می فهماند که دیگر کافیست.
در پایان مهمانی کارینا و مرد جوان در حیات خانه شروع به قدم زدن می کنند …… استاد عزیزم بعد اینکه چک را از شما گرفتم به اشتیاق نقد کردن آن چک در معاملات خودم نهایت دقت را می کردم و دیگر از تخلف های معاملاتی ام از جمله حجم های سنگین و قرار ندادن حد ضرر و عدم مدیریت سرمایه و احساسی عمل کردن خبری نبود ماههای اول همه چیز سخت و کند پیش میرفت و من که عادت کرده بودم در یک معامله صدها دلار ببازم یا سود کنم اکنون سودها و ضررهایم خیلی محدود شده بود چون قوانین سختی برای مدیریت سرمایه برای خودم وضع کرده بودم. ولی رویای آن چک در خواب و بیداری مرا رها نمیکرد.
بعد از گذشت چهار ماه تازه احساس معامله گر بودن به من دست داد و در ماه ششم با استیت منتی که داشتم توانستم مدیریت دو حساب ده و سی هزار دلاری را از دو شرکت بدست بگیرم. اینجا بود که تازه فهمیدم استاد من کارینای عزیز من هدفش از این چک این بوده که به من یاد دهد توقعم را از بازار منطقی کنم و به فکر سودهای رویایی نباشم. از آن پس چندین قرارداد مهم با چند شرکت بزرگ دیگر نیز امضا کردم که مجموعا به چندین میلیون دلار میرسید و دستمزد خوبی داشت و من علاوه بر معامله روی حساب اصلی خودم آنها را نیز مدیریت می کنم.
ممنونم از شما آن هزار دلارتان به کجا که نرسید. من آن چک جادویی را به عنوان یادگاری از شما قاب کردم و در اتاق معامله گری خودم نصب کردم که یادم نرود که چه بودم و چه شدم.
انتشار: فراچارت
معاملات الگوریتمی آسانتر و دردسترستر از همیشه
با مبلغی بسیار کم از رصد حرفهای بازار، فیلترهای آماده، قویترین و کاملترین امکانات طراحی فیلتر و استراتژی معاملاتی استفاده کن و کیفیت معاملاتت رو متحول کن
61 دیدگاه
Mohamadamin
سلام سایتتون عالیه و لطفا بیشتر ازاین داستان ها و.. بسازید ما هم استفاده میکنیم
بنده سایتتونو به دوستان هم پیشنهاد میدم
چون آموزش ها خیلی بدردمون خورد و…..
و الان هم یه گروه ۴هزارنفری داریم مطالبشو با ذکر منبع اونجا میزاریم و اونجا هم پیشنهاد میدیم
امیدوارم همیشه همینجوری ادامه بدین و به هم نوع هاتون کمک کنید با تشکر از شما مدیر محترم وب سایت
مدیر
تشکر از شما دوست عزیز موفق باشید 🌹
SEPEHR.TH
باتشکر بابت مطالب نابی که بدون چشم داشت و بی دریغ برای آگاهی دوستان در سایت نابتون قرار میدید. قدرتون رو میدونیم دوست عزیز. با آرزوی بهترین ها برای شما
مدیر
تشکر از شما
hossein
سپاس از شما بنده درس بسیار بزرگی گرفتم.
مدیر
سپاس دوست عزیز
مجيد حاجي
این داستان اشک من را در آورد . سپاس
sajad
واقعا خیلی زیبا بود ممنون از سایت خوبتون امیدوارم به همین خوبی این متن پیش بره
مدیر
ممنون از شما دوست عزیز