درسی برای معامله گران
عزیزانم امروز کارینا قصد دارد یکی از خاطراتش را برای شما تعریف کند که امید وارم این خاطره برای شما مفید واقع شود. سال 1998 بود، دوستی داشتم که از معامله گران بزرگ و از قدیمی های کهنه کار مارکت بود. او همیشه رسم داشت که معامله گران حرفه ای را در سراسر دنیا دعوت و یک مهمانی مختصر برای بیان دیدگاه ها و گپ های خودمانی ترتیب دهد البته خوب بگذریم که خیلی وقت ها این جور مراسم بیشتر جنبه خودنمایی پیدا میکرد ولی لابه به لای اون میشد چیزهای خوبی هم پیدا کرد.
در بین مهمانان که اکثرا سن هایی در حدود 40 تا 60 سال داشتند پسرک جوانی نظر مرا به خود جلب کرد حدود 20 ساله بود که اصلا او را نمی شناختم به تئودن گفتم این جوان را نمی شناسم، گفت من هم اتفاقی با اون آشنا شدم پسر بسیار باهوش و از معمله گران خوب شرکت JCC هست.
گذشت و مراسم شام سپری شد و دوستان شروع به صحبت کردند. پسرک جوان در میان جمعیت از حاضرین خواهش کرد که دقایقی به سخنان اون گوش فرا دهند و در حالی که همه کمی تعجب کرده بودند همهمه مهمانان آرام شد. او شروع به صحبت کرد.
او چنین گفت : ملوانان مسیر حرکت کشتی ها را در آبها ترسیم می کنند و قسمت های کم عمق و پر خطر را برای سایر کشتی هایی که در آن مسیر حرکت می کنند تعیین می نمایند. اگر اکنون راه دریا ها نسبتا امن و شناخته شده است این به خاطر زحمات آنهاست.
اما معامله گران چنین نقشه ای ندارند و یا حداقل روی آن خیلی کم کار شده است.
هر فرد تازه کار همیشه همان مشکلاتی را دارد که دیگران داشته و تجربه کرده اند و باید سالها زمان صرف کنند تا آن تجربه ها را بدست آورند. من این سوال را از شما اساتید و معامله گران حرفه ای می پرسم که چرا به راستی دریای معامله گری را برای افراد مبتدی و تازه کار علامت گذاری نمی کنید چرا هر کسی انفرادی این شغل را دنبال می کند. ما باید بتوانیم معامله گری را توسعه دهیم و این کار به کمک شما هموار خواهد شد.”
مجلس دقایقی در بهت و سکوت فرو رفت. انصافا او راست می گفت. دستی به شانه او زدم و از او تشکر کردم بابت جسارت و بیان فوق العاده اش.
نویسنده: کارینا/ انتشار: فراچارت
5 دیدگاه
امید
چرا هر کسی کاملا انفرادی این شغل را دنبال می کند ؟
به نطر بیشتر بخاطر ماهیت طمع آدمیه، یه چیز طبیعه که نخوای کل دانشت (که عملا خود ثروت هست) رو با کسی تقسیم کنی و اونا رو نبرده رنج گنج میسر کنی !!! چیزی که حتی ویلیام دلبرت گن ثابت کرد که فرقی نداره طرف حتی پسرت باشه
ال بروکس تو کتابش میگه : ” تو بازار اونایی که میدونن حرف نمیزنن اونایی که هیچی نمیدونن حرف میزنن ”
من با این جمله خیلی موافقم ولی استثنا هم داریم به نظرم
مثلا همین تو سایت خودتون غیر اونایی که میان یه ویدیو یا یه مقاله ابتدایی درست میکنن که توش همش تبلیغ سایت و کانال تلگرامشون هست یا خودشون رو مهندسی با ” ان ” سال سابقه فداکاری در راه جامعه تریدری معرفی میکنن !!! برعکس این اساتید، کسایی هستن که با خلوص نیت میان دانش خودشون رو بدون منت نشر میدن
مثلا همین ویدیو آموزشی آخرتون که آقای چابک زحمتشو کشیدن (با اینکه خیلی ها شاید بلد بوده باشن منجمله خود من ولی با این حال به ” اس ” محترممون زحمت تهیه ویدیو ندادیم)، یا مثلا ویدیوهای آقای گلشاهیان و یا آقای آزادی ( که من بعد دیدن این ویدیوها یه بار دیگه تکنیکال رو یاد گرفتم)، یا آقای قنبرپور عزیز یا کریس و اشکان عزیر؛
شخصا فکر نمیکردم همچین آدم هایی دیگه تو ایران اسلامی پیدا بشن که نیتشون فقط آموزش باشه ،( خب کلمه استثنا واسه همنچین جاهایی ساختن دیگه)
به هر حال این چیزا طبیعیه و تو ذات انسانه که فقط فکر منافع خودش باشه ، اما یه سری ها هستن روح بزرگتری دارن اینا دقیقا همونایی ان که دریای معامله گری را برای افراد مبتدی و تازه کار علامت گذاری می کنند.
alireza.nozari
در پاسخ به: امیدسلام
ال بروکس تو کتابش میگه : ” تو بازار اونایی که میدونن حرف نمیزنن اونایی که هیچی نمیدونن حرفم میزنن ”
با این گفته کاملا موافقم و مطمئن باشید دلیلی دارن که حرفی نمیزنن و نباید این تفکر باشه اونایی که حرفی نمیزنن ادم بدی هستن هر وقت شما جای اونا قرار گرفتید و حرف زدید اونوقت باید حرفی واسه گفتن داشته باشید که چرا سکوت کردن.
معامله گری ساده نیست و فلسفه بزرگ خودشو داره.
امید
در پاسخ به: alireza.nozariمن که نگفتم اونایی که حرف نمیزنن تو جهنم میسوزن !!!
منظورم در کل این بود که اونایی که حرف میزنن بدون اینکه پشت آموزششون فکر تیغ زدن ملت باشن ، فقط به چیزی بزرگتر از خودشون فکر میکنن، به همین سادگی (شاید مرد نکو نام نمیرد هرگز ….. نمی دونم چی چی حافظا )
البته من خودم عمرا حرف نمیزنم (بعضی وقتا جوری حرف نمیزنم که مردم فکر میکنن لالم !!!)
اینم بگم طمع صرفا یه خصیصه بدی نیست ، اتفاقا خیلی هم لازمه
B@R@N
یکی از کشاورزان منطقه ای، همیشه در مسابقه ها، جایزه بهترین غله را به دست می آورد و به عنوان کشاورز نمونه شناخته شده بود.
رقبا و همکارانش، علاقه مند شدند راز موفقیتش را بدانند. به همین دلیل، او را زیر نظر گرفتند و مراقب کارهایش بودند.
پس از مدتی جستجو، سرانجام با نکته عجیب و جالبی روبرو شدند. این کشاورز پس از هر نوبت کِشت، بهترین بذرهایش را به همسایگانش می داد و آنان را از این نظر تأمین می کرد. بنابراین، همسایگان او می بایست برنده. مسابقه ها می شدند نه خود او!
کنجکاویشان بیش تر شد و کوشش علاقه مندان به کشف این موضوع که با تعجب و تحیر نیز آمیخته شده بود، به جایی نرسید. سرانجام، تصمیم گرفتند ماجرا را از خود او بپرسند و پرده از این راز عجیب بردارند.
کشاورز هوشیار و دانا، در پاسخ به پرسش همکارانش گفت: «چون جریان باد، ذرات بارورکننده غلات را از یک مزرعه به مزرعه دیگر می برد، من بهترین بذرهایم را به همسایگان می دادم تا باد، ذرات بارورکننده نامرغوب را از مزرعه های آنان به زمین من نیاورد و کیفیت محصول های مرا خراب نکند!»
همین تشخیص درست و صحیح کشاورز، توفیق کامیابی در مسابقه های بهترین غله را برایش به ارمغان می آورد.
گاهی اوقات لازم است با کمک به رقبا و ارتقاء کیفیت و سطح آنها، کاری کنیم که از تأثیرات منفی آنها در امان باشیم.
با توجه به این داستان من با نظر اون جوان ۲۰ ساله موافقم چون تاثیرات منفی معامله گران بی تجربه و نا آگاه گاهی بسیار زیاده
و اونایی که به قول ((امید )) روح بزرگتری دارن و دریای معامله گری را برای افراد مبتدی و تازه کار علامت گذاری می کنند دقیقا مانند همین کشاورز عمل میکنند
SEPEHR.TH
با تشکر از زحمات شما بابت تهیه مقالات و راهنمایی علاقه مندان. خدا قوت