نگاه انسان ها به هر نوع دانشی در طول تاریخ همیشه مثبت بوده است. معتقد بودیم که یادگرفتن هرچیزی بهتر از یادنگرفتن آن است. در همین زبان و فرهنگ خودمان هزار ضرب المثل و حدیث و داستان داریم که تاکید بر اهمیت دانش می کند.
ولی تا به حال فکر کردید ممکن است نوعی دانش درحالی که خیلی ارزشمند است، برای معاملاتت مضر باشد؟
اجازه دهید خودم رو مثال بزنم:
سالها قبل، من بدون هیچ سواد مالی، تاکید می کنم هیچ سواد مالی، وارد بازار سرمایه شدم. تو بگو من eps می فهمیدم چیه نمی فهمیدم ولی، معاملاتم بد نبود. حتی تو وقت هایی از تاریخ عالی بود.
اون وقت ها با اینکه من سابقه ی قابل قبولی در زمینه ی معاملات داشتم و با مطالعات خودم اندکی با آموزه های مالی به صورت تجربی آشنا شده بودم، ولی بخاطر نداشتن مدرک عالیه در زمینه مالی دائم مورد شماتت قرار می گرفتم.
شنیدن جمله هایی مثل ” تو چون مالی نخوندی متوجه نمیشی”، ” اگر مالی خونده بودی می فهمیدی دلیل این اتفاق چیست” و … ورد زبان افرادی بود که روبرویم قرار می گرفتند.
کم کم خودم هم باور کرده بودم که بعضی ضعف های تحلیلیم ممکن است به دلیل مالی نخواندم باشد.
قانع شده بودم که این مشکل رو باید حل کنم. به دانشگاه برگشتم. حسابداری خوندم و بعد مالی خوندم و مثل یک سرباز صفر چوب تمام اساتید مالی این کشور رو خوردم. کتاب به کتاب، خط به خط هرچه در دانشگاه در مورد مالی بود را در حد بضاعت خودم یاد می گرفتم. کار به جایی رسید که در جشنواره های علمی شرکت می کردم و رتبه می گرفتم.
اما یک چیز در حال تغییر بود : بازدهی من در بورس!
نمی فهمیدم چرا من هرقدر دانشمند تر میشم بازدهیم بیشتر کاهش پیدا می کند.
ابتدا سعی می کردم با دلایل مختلف خودم رو فریب دهم. مثلا وقت نداشتن، فاصله گرفتن از بازار و… را به عنوان دلیل تحویل خودم می دادم ولی، یک روز، در یک پیاده روی طولانی، متوجه شدم دقیقا این علمه که داره هسته ی معاملاتی من رو بمباران می کند. علم در حال تغییر کاربری من بود. داشتم از معامله گر به استاد دانشگاه تغییر حالت می دادم. تلاش احمقانه ی من برای ربط دادن هذیون های شارپ، فاما و بقیه ی اسطوره های مالی به معاملات بازار باعث شده بود شخصیت معامله گریم تحت تاثیر قرار بگیرد.
از این نقطه به بعد دغدغه ذهنی جدیدی داشتم. به سبک پایان نامه های فوق لیسانس موضوع پژوهش این بود: آیا ارتباط معنا داری بین داشتن مدرک مالی و بازدهی در بازار سرمایه وجود دارد؟
و به عنوان موضوع کناری :
آیا به صورت کلی موفقت مالی ارتباطی با مدرک دانشگاهی دارد؟
نتایج این تحقیق احتمالا دل بعضی از دوستان من را آزرده می کند ولی نتیجه ی من که تاکید می کنم ممکنه فقط برای من کاربرد داشته باشه و دوست دیگری در تحقیق دیگری نتیجه ی دیگری بگیره این بود :
بله ارتباط از نوع منفی وجود داره. یعنی در خیلی از موارد با افزایش رتبه ی علمی بازدهی کاملا معکوس عمل می کنه و کاهش پیدا می کنه.
اینکه دانش رو بی ضرر بدونیم و بگیم یادگرفتن آن بهتر از یاد نگرفتن آن است کاملا ایده ی اشتباهیست. برخی نظریه ها به تو ذهن شما تجاوز می کنند و باورهای قبلی رو از بین می برند و جایش یه سری مدل که هیچ وقت هیچ کس در مورد صحت آنها کار جدی نکرده جایگزین می کند.
خلاقیت معامله گر، لابلای مدل ها از بین میره و جای اون رو یه مشت نظریه که فقط باهاشون میشه سر یه عده دیگر را کلاه گذاشت می گیرد.
ببینید من نمی خوام بگویم یادگیری و مطالعه بد است اتفاقا کاملا برعکس معتقدم از واجب ترین چیزها برای معامله گر است ولی، مطالعه ای که بر حسب نیاز باشد. شما احساس می کنید نیاز دارید مثلا ارزش گذاری یاد بگیرید تشریف می برید خیابان انقلاب چهارتا کتاب می گیرید و می خونید یا در یک کلاس شرکت می کنید.
در اینجا نیازی درون شما وجود داشته که پاسخ داده شده. شما نرفتید یه جایی ثبت نام کنید که به مدت چند سال با دروس مختلف ذهن تان را بمباران کنند. خلاقیت شما هنوز سر جایش است. باورهای معاملاتی شما دستخوش تغییر نشده اند. شما هنوز مثل یه کودک در حال بررسی دنیا از زاویه دید خودتان هستید.
مثل گالیور در حال کشف دنیا هستید. کسی قلمو دستش نگرفته تا دنیای ذهنی شما رو از نو، اونجوری که دلش می خواد، باز سازی کند. هنوز این فرصت رو دارید تا مثل یه پرنده در آسمان علم پرواز کنید و سر هرشاخه ای که دوست دارید بنشینید.
سازنده ی فکر خودتان باشید و مکتب معاملاتی خودتان را خلق کنید..
جان کلام: ذهن معامله گر اصلی ترین داشته ی اوست. نباید در معرض هر ریسک و ماجراجویی قرار بگیرد. بی ضرر دانستن دانش ممکنه در فرهنگ عمومی مساله ای جا افتاده و مقبول باشد ولی، در عالم معامله گری برخی اوقات ممکن است باور جدیدی کل سیستم معاملاتی را بهم بریزد.
نویسنده: کامران فراهانی / انتشار سایت فراچارت
6 دیدگاه
iman1982
ba in mataleb shoma kamlan movafegh hastem
majid1363
سلام مدیریت محترم ، استادی یا جزوه ای یا مطلبی یا کتابی وجود داره راجب تابلو خوانی معاملات که کمکمون کنه؟ باتشکر.
مدیریت
در پاسخ به: majid1363چشم به زودی قرار میدیم. تابلوی اعلانات سایت را در نظر داشته باشید
مهدی صاحبی
به نام خدای بزرگ
سلام
کامیار عزیز، امیدوارم حالت خوب باشه
کامنتتو که خوندم دیدم درسته
موافقم بات
بزار یکمم من برات بگم، پول که نمیدیم که …
علم تا حدی مفیده که پاشو از نیاز شخص جلوتر نزاره
یادمه قدیما که کوچیک بودیم، سگا بازی می کردیم
ماشین بازی دزد و پلیس بود…
بعضی وقتا من دزد می شدم و می افتادم جلو
بعضی وقتا پلیس انتخاب می کردم و می افتادم پی دزده
البته من خودم پلیس خانومه رو انتخاب می کردم، بگذریم…
یادمه زمانی که پلیس می شدیم بعضی وقتا اینقدر غرق سرعت می شدیم که هدف اصلی فراموشمون می شد
حتی دقیق یادم میاد که خیلی مواقع از دزده هم جلو می زدیم، تازه توربو هم میزدیم…
حالا که فکر می کنم می بینم اونروزا دزده چقد فحشمون می داده که بابا فلان فلان شده تو باید منو بگیری
کوجاااا داری میری؟؟؟
بعله داستان اینه
تکه کلام معروفم و باس دوباره بنویسم والا میمونه اینجام، هی روزگاررر☺
به قول خودت که ایشالله همیشه سلامت باشی، روده درازی نمی کنم
اما نمی تونم نگم، باید حرف بزنم
حالا این مباحث و کلیات رو بسط می دهم به مارکت و دانش بورسی
علم رو به یه اسب سرکش و قدرتمند و ما سوار بر اسب
شخص باید خودش اجازه جولان دادن علم روبهش بده
دستهام دارن یه چیزایی می نویسن بزار بنویسن
در یک مسایقه اسب سواری، بهتره بگم اسب دوانی
ما سواره کار، علم هم تشبیه می کنیم به اسب
اسب برای دوندگی و نشان دادن خروش و قدرتش به سواره کار نیاز داره که اگر سواره کار نباشه و بدوه، بهش میگن اسب وحشی
ما برای پیشروی و شرکت در مسابقات به اسبی خوب نیاز داریم
اسب، قدرت داره تو رو ببره و از جایی که هستی دور بشی
اما آیا مقصد اسب با هدف ما یکیه؟ نه نیست
سواره کار هست که اجازه میده اسبش با قدرت به سمت هدفش بره
سواره کار اسبو زین کنه و هی کنه اسب میدوه اما کجا؟ هر کجا اون بخواد، نه ما
خب سواره کار باید این افسار اسب سرکش و قدرتمند رو بگیره دستش و اونجا که می خواد هدایتش کنه که نره از میدون مسابقه بیرون!
خیلی از معامله گر های ما، فقط می خواند یاد بگیرن اما سمت و سو نداره کارشون.
هدف یادگیریه نه به کارگیری…
۳۰، ۴۰ نوع سیستم تحلیل وجود داره، هزاران فایل وجود داره
از ریشه درخت بگیر تا برگ رو شاخه مسیر داریم برای سود کردن
اصلا سود کردن کار سختی نیست، سود نکردن کار خیلی سختیه
من همیشه به همه گفتم تنها راه موفقیت در بازار تکیه بر دانش بالای خودتان است نه اون دانشی که همه دارند. اون دانشی که شمارو متمایز می کنه نسبت به بقیه
من می خوام بگم رابطه بسیار بسیار مستقیمی بین درآمد و بازدهی از مارکت با دانش بورسی شخص وجود داره.
هر کی به اندازه معلوماتش از بازار برداشت می کنه.
یه چارت رو همه میبینن ولی عده کمی توش در سود هستند
اجاره بهم بده یکم بازی کنم…
به نظر من با افزایش رتبه علمی بازدهی منفی در صورتی وجود داره که دانشی که در حال کسب هستی از جنس دانش قبلیت نباشه
مثال میزنم:
هدف یکی از آموختن، دانشمند شدنه و اینکه همه بهش بگن دانشمند، و بگن تو خیلی چیزا بلدی و … خوب به همین می رسه
یکی هدفش از آموختن اختراعه و به طور حتم به همین می رسه
منظورم اینه که تا (((هدف))) ازآموختن چی باشه؟؟؟؟
آیا کسی که تو شیمی داره تحصیل می کنه بره از لیسانس به فوق لیسانس ،از توانایی که در شیمی داره کم میشه؟
اگه بشه دکتر و فیلسوف چی؟ مسلما بسیار بهتر از رتبه های قبلیش صاحب نظر تر می شه.
اما اگر اون استاد شیمی هدفش این باشه که فقط بخونه تا خونده باشه و یاد گرفته باشه تا همه بهش بگن استاد و …
و (((هدف کاربردی نداشته باشه)))، جنس و ماهیت علمش، از کار آزمایشگاهی خارج میشه و عملکرد و نوع پذیرش ذهنیش هم، میشه کسب علم، نه بکار گیری علم و به مراتب افزایش علم منجر به کاهش عملکردش در آزمایشگاه میشه…
اینجاست که می بینیم بعضی مواقع یه استاد دانشگاه که مثلا برق خونده از یک کارگر ساده که در مغازه برق کاری یاد گرفته، تواناییش در نصب ابزار برقی کمتره و می شنویم که میگن مثلا طرف لیسانسه یا …
ازت اجازه می خوام تا (پس از پرداختن به جنس و تعیین هدف برای آموختن و کسب علم) موردی هم اینجا اضاف کنم:
علم زیاد نه، علم متفرقه کاربردی نیست!
علمی که در راستای هدفت (که کاربردی کردن دانسته هات هست)، نیست.
یعنی استاد شیمی بره فیزیک،نجوم، زیست و … رو بخونه
این شخص می خواد فقط یاد بگیره
هدفش اینه، پس بهش می رسه
ولی اینجا در زمینه قدرت عملکردی تضعیف میشه
بنابراین،
((کسب علمی که تنها به هدف کسب علم باشه))، در عملکرد فرد نتیجه عکس و منفی خواهد گذاشت…
ولی اگر کسب علم به هدف به کارگیری این علم باشه، بسیار ارزنده و بدون حد و مرز، مفید واقع می شه.
نتیجه اینکه ((هدف))، اون چیزیه که دانش آموز نیاز داره
که آیا این دانش را برای دانستن می خواد یا برای بکار گیری؟
که همان افسار اسب میشه در دست سواره کار، که درسته داری میری جلو ولی اونجا که من می خوام باید بری!
تاکیید می کنم، دانش آموزی که هدفش یادگیری و مثلا دانشمند شدنه و هدفش فقط کسب علمه و هدفش بکار گیری نیست، به مراتب و در کانال زمان، خلاقیتش از دست میره و مثل اون استاد شیمی، ماهیت کارش از کار آزمایشگاهی خارج میشه…
از طرفی دانش آموزی که ((هدفش، آموزش و کسب علم، به ((هدف)) بکارگیری هست))، خلاق تر و متبهر تر خواهد شد. چون مدام با آموختن در حال تست و بکارگیری آموخته هاش هست.
ببخشید یکم طولانی شد ولی فکرم داشت دستور می داد، دستهام داشتن مینوشتن
فکر کنم یکم قلبت تند تند زد و پیش خودت گفتی خداااروشکر یکی دیگم داریم….
ممنون از وقتی که گذاشتید
بهترین هارا برایتان آرزومندم…
به امید خدا
ایشالله همیشه موفق باشی عزیزم
SEPEHR.TH
در پاسخ به: مهدی صاحبیبا تشکر از تجزیه و تحلیل خواندنی شما جناب صاحبی. استفاده کردیم. ممنون
SEPEHR.TH
با تشکر از جناب فراهانی در خصوص انتقال تجربیات ارزنده شان و همچنین مدیریت محترم فراچارت. پایدار باشید.